Category Archives: كوردی – Kurdi

بەشی كوردی پێگەی ئەناركیستان

آنارشیسم چیست (و چه نیست) ؟

نوشته:‌ لیز ا. هایلیمن
ترجمه: امیرغلامی

آنارشیسم به عنوان یک فلسفه ی سیاسی، آکنده از بدفهمی است. دلیل اصلی این بدفهمی ها این است که آنارشیسم در حقیقت یک شیوه ی متکثر اندیشیدن است که به راحتی در قالب یک شعار ساده یا خط حزبی نمی گنجد. اگر شما از ۱۰ آنارشیست بخواهید تا آنارشیسم را تعریف کنند به احتمال زیاد ۱۰ جواب متفاوت می گیرید. آنارشیسم فراتر از یک فلسفه ی سیاسی است:‌ آنارشیسم یک شیوه ی زندگی است که حیطه های سیاسی، پراگماتیک و فردی زندگی را در بر می گیرد.

anarchism2.png

ایده ی اصلی آنارشیسم این است که اتوریته ی سلسله مراتبی [هیرآرشیک ]1 – چه سلطه ی دولت، چه سروری زعمای دین یا نخبگان اقتصادی – نه تنها غیرضروری است بلکه نقش مخربی بر شکوفایی قابلیت های انسان دارد. آنارشیست ها عموما معتقدند که انسان ها می توانند و باید بر پایه ی خلاقیت، تعاون و احترام متقابل امور خود را سامان دهند و لذا نیازی به ارباب و سرور و زعیم و مقتدا ندارند. به اعتقاد آنارشیست ها قدرت سلسله مراتبی ذاتا فساد انگیز است و اتوریته ها به ناگزیر بیشتر دلمشغول بقا و بسط قدرت خود هستند تا خیر رساندن به زیردستان شان. آنارشیست ها عموما بر این باورند که امور اخلاقی، امور شخصی هستند و باید بر پایه ی رعایت حال دیگران و بهزیستی جامعه باشد نه بر پایه ی تحمیل از جانب اتوریته های حقوقی یا قانونی (از جمله قوانین تقدیس شده ای مثل قانون اساسی). بیشتر فیلسوفان آنارشیست معتقدند که افراد خود مسئول کردارشان هستند. اتوریته پدرسالار، یک ذهنیت تحقیرشده را به مردم تحمیل می کنند که در آن مردم به جای آنکه خود بیاندیشند و عمل کنند منتظر می نشینند تا زعما و اولیای امور نیازهایشان را برآورند. وقتی یک اتوریته به خود حق می دهد تا در بنیادی ترین تصمیمات اخلاقی افراد دخالت کند و حرف آخر را بزند مانند اینکه چه کسی لایق مرگ یا قتل است (مانند مجازات اعدام، خدمت سربازی اجباری یا سقط جنین)‌ آزادی آدمی به قهقرا می رود. Continue reading آنارشیسم چیست (و چه نیست) ؟

آنارشیسم چیست (و چه نیست) ؟

نوشته:‌ لیز ا. هایلیمن
ترجمه: امیرغلامی

آنارشیسم به عنوان یک فلسفه ی سیاسی، آکنده از بدفهمی است. دلیل اصلی این بدفهمی ها این است که آنارشیسم در حقیقت یک شیوه ی متکثر اندیشیدن است که به راحتی در قالب یک شعار ساده یا خط حزبی نمی گنجد. اگر شما از ۱۰ آنارشیست بخواهید تا آنارشیسم را تعریف کنند به احتمال زیاد ۱۰ جواب متفاوت می گیرید. آنارشیسم فراتر از یک فلسفه ی سیاسی است:‌ آنارشیسم یک شیوه ی زندگی است که حیطه های سیاسی، پراگماتیک و فردی زندگی را در بر می گیرد.

anarchism2.png

ایده ی اصلی آنارشیسم این است که اتوریته ی سلسله مراتبی [هیرآرشیک ]1 – چه سلطه ی دولت، چه سروری زعمای دین یا نخبگان اقتصادی – نه تنها غیرضروری است بلکه نقش مخربی بر شکوفایی قابلیت های انسان دارد. آنارشیست ها عموما معتقدند که انسان ها می توانند و باید بر پایه ی خلاقیت، تعاون و احترام متقابل امور خود را سامان دهند و لذا نیازی به ارباب و سرور و زعیم و مقتدا ندارند. به اعتقاد آنارشیست ها قدرت سلسله مراتبی ذاتا فساد انگیز است و اتوریته ها به ناگزیر بیشتر دلمشغول بقا و بسط قدرت خود هستند تا خیر رساندن به زیردستان شان. آنارشیست ها عموما بر این باورند که امور اخلاقی، امور شخصی هستند و باید بر پایه ی رعایت حال دیگران و بهزیستی جامعه باشد نه بر پایه ی تحمیل از جانب اتوریته های حقوقی یا قانونی (از جمله قوانین تقدیس شده ای مثل قانون اساسی). بیشتر فیلسوفان آنارشیست معتقدند که افراد خود مسئول کردارشان هستند. اتوریته پدرسالار، یک ذهنیت تحقیرشده را به مردم تحمیل می کنند که در آن مردم به جای آنکه خود بیاندیشند و عمل کنند منتظر می نشینند تا زعما و اولیای امور نیازهایشان را برآورند. وقتی یک اتوریته به خود حق می دهد تا در بنیادی ترین تصمیمات اخلاقی افراد دخالت کند و حرف آخر را بزند مانند اینکه چه کسی لایق مرگ یا قتل است (مانند مجازات اعدام، خدمت سربازی اجباری یا سقط جنین)‌ آزادی آدمی به قهقرا می رود. Continue reading آنارشیسم چیست (و چه نیست) ؟

خرافة الطبقة الوسطى

سامح سعيد عبود

لا يوجد ما يسمى بالطبقة الوسطى، رغم شيوع استخدام المصصطلح حتى فى الأوساط الأكاديمية، رغم عدم علميته، الكامنة فى أنه تعبير مطاطى غير دقيق وغامض، ولا يكشف عن مضمون اجتماعى محدد، لأن الناس تتحدد هويتهم الطبقية وفق مواقعهم فى علاقات الإنتاج، أى وفق علاقاتهم بمصادر السلطة المادية، و هى الثروة والعنف والمعرفة، لا وفق مؤهلاتهم الدراسية، أو طبيعة عملهم، أو مستوى معيشتهم، ومن هنا ينقسم البرجوازيون وهم بالتعريف ملاك الثروة عموما إلى ثلاث طبقات مهيمنة فى ثلاث علاقات إنتاج مختلفة، وأما البيروقراطيون الحائزون على وسائل العنف والمعرفة فيتميزون عن باقى العاملين بأجر الآخرين، الموظفين الحكوميين الصغار، والعمال الحكوميين، و العمال لدى الرأسماليين، والعمال فى الإنتاج السلعى البسيط، لكننا لا نستطيع أن نقدم صورة دقيقة عن حجم كل طبقة من تلك الطبقات البرجوازية لعدة أسباب منها

أولا:ـ أن منشئات القطاع الخاص لا تسجل رسميا كل من يعملون لديها بدقة، وهو معيار مهم فى التفريق بين ملاك هذه المنشئات.

ثانيا: _أن التطور التكنولوجى نفسه أصبح يقلص باستمرار من عدد العاملين بالمنشئات التى أصبحت تتزايد كثافة رأسمال فيها، و تتقلص بها قوة العمل مما يستدعى تعديل معيار حجم العاملين بالمنشأة كأساس للتفريق بين الطبقات المالكة.
ثالثا:ـ أن البرجوازى الواحد يمكن أن يملك أو يشارك فى منشئات متعددة كبيرة و متوسطة وصغيرة، و يمارس أنشطة متنوعة، ومن ثم يحصل على مصادر متعددة للدخل من عوائد التملك (الأرباح والفوائد والريع) التى لا ترصدها الاحصائيات بدقة. Continue reading خرافة الطبقة الوسطى

هی آنارشیست… و چنین گفت لنین!

هی آنارشیست، مگر “دولت و انقلاب” لنین را نخوانده ای؟

این سوالی است که اغلب از منتقدان مارکسیسم، به خصوص منتقدان شکل لنینیستی آن، پرسیده می شود. دولت و انقلاب لنین، اغلب دموکرات ترین اثر او محسوب می شود و لنینیست ها آن را گواه غیر اقتدارگرا بودن لنین و پیروان عقاید او می دانند. از اینرو، این سوال از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین، پاسخ آنارشیست ها به اینکه دولت و انقلاب لنین نشانگر ذات دموکراتیک (حتی لیبرتارین) مارکسیسم است، چیست؟ آنارشیست ها به دو طریق به این سوال پاسخ می دهند:
نخست، بسیاری از جنبه های اساسی عقاید لنین را می توان در تئوری های آنارشیسم یافت و در حقیقت، این عقاید دهه ها قبل از آنکه لنین دست به نگارش این اثر بزند، بخش غیر قابل انکاری از آنارشیسم بوده اند. به عنوان مثال، باکونین در سال های 1860 در مورد نمایندگان قابل فراخوانی (mandated delegate یا recallable delagate) محل های کار متحد شده در قالب شوراهای کارگری به عنوان چارچوب جامعه سوسیالیستی لیبرتارین (libertarian socialist) و همچنین تشکیل میلیشیاهای مردمی برای دفاع از انقلاب سخن گفته بود. علاوه بر این، او بر این امر کاملا واقف بود که انقلاب یک پروسه است و نه یک رویداد و در نتیجه برای شکوفایی و پیشرفت، نیازمند زمان است. Continue reading هی آنارشیست… و چنین گفت لنین!

هی آنارشیست… و چنین گفت لنین!

هی آنارشیست، مگر “دولت و انقلاب” لنین را نخوانده ای؟

این سوالی است که اغلب از منتقدان مارکسیسم، به خصوص منتقدان شکل لنینیستی آن، پرسیده می شود. دولت و انقلاب لنین، اغلب دموکرات ترین اثر او محسوب می شود و لنینیست ها آن را گواه غیر اقتدارگرا بودن لنین و پیروان عقاید او می دانند. از اینرو، این سوال از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین، پاسخ آنارشیست ها به اینکه دولت و انقلاب لنین نشانگر ذات دموکراتیک (حتی لیبرتارین) مارکسیسم است، چیست؟ آنارشیست ها به دو طریق به این سوال پاسخ می دهند:
نخست، بسیاری از جنبه های اساسی عقاید لنین را می توان در تئوری های آنارشیسم یافت و در حقیقت، این عقاید دهه ها قبل از آنکه لنین دست به نگارش این اثر بزند، بخش غیر قابل انکاری از آنارشیسم بوده اند. به عنوان مثال، باکونین در سال های 1860 در مورد نمایندگان قابل فراخوانی (mandated delegate یا recallable delagate) محل های کار متحد شده در قالب شوراهای کارگری به عنوان چارچوب جامعه سوسیالیستی لیبرتارین (libertarian socialist) و همچنین تشکیل میلیشیاهای مردمی برای دفاع از انقلاب سخن گفته بود. علاوه بر این، او بر این امر کاملا واقف بود که انقلاب یک پروسه است و نه یک رویداد و در نتیجه برای شکوفایی و پیشرفت، نیازمند زمان است. Continue reading هی آنارشیست… و چنین گفت لنین!

ڕەزا شەهابی چالاکڤانی سەندیکایی شرکت واحد درێژە بە مانگرتن لە خواردن دەدات

ڕەزا شەهابی چالاکڤانی سەندیکایی شرکت واحد درێژە بە مانگرتن لە خواردن دەدات

هەواڵنێری هراناڕەزا شەهابی ئەندامی لێژنەی بەڕێوەبەرایەتی سەندیکای (شرکت واحد)ی ئوتوبوسرانی تاران و دەوروبەری بە هۆی ئاوڕنەدانەوە لە پەروەندەکەی لە ڕۆژی شەممەی ڕابوردووەوە لە مانگرتندایە. فەرید پەرتوی ئەندامی یەکێتی نێونەتەوەیی پشتیوانی و هاوپشتی لە کرێکارانی ئێران دەڵێت، باری جەستەیی ڕەزا شەهابی پاش شەش ڕۆژ مانگرتن لە خواردنی وشك لە بارودۆخێکی گونجاودا نییە و بۆ بە پێوە ڕاوەستان، پێویستی بە یارمەتی هەیە.

بە پێی هەواڵی ڕادیۆ فەرەنسە، ڕەزا شەهابی ئەندامی لێژنەی بەڕێوەبەرایەتی سەندیکای (شرکت واحد)ی ئوتوبوسرانی تاران و دەوروبەری و هەروەها هەندێك لە یەکێتییەکان و سەندیکاکانی جیهان پشتیوانی لە کرێکارانی ئێران دەکەن، وێڕای دەربڕینی نیگەرانیان لە باری تەندروستی ڕەزا شەهابی خوازیاری ئاوڕدانەوەی هەرچی زووترن لە پەروەندەی ئەو و ئەندامانی تری ئەو سەندیکایە. هەروەها خوازیاری ئازادبوونی هەرچی زووتری ئەندامانی سەندیکا بوون.

هەروەها پێویستە ئەوەش بڵێین، هەر ئێستاکە حەوت کەس لە ئەندامانی سەندیکای (شرکت واحد)ی ئوتوبوسرانی تاران و دەوروبەری لە زینداندان. ئیبراهیمی مەدەدی، ڕەزا شەهابی و مورتەزا کمساری لە زیندانی ئەڤین، عەلی ئەکبەری نەزەری لە زیندان قزل حەسار، غوڵامڕەزا غوڵامحوسەینی و مەنسور ئیسانلو لە زیندانی ڕەجایی شاری کەرەج دەستبەسەرن.

سەرچاوە:http://www.hra-news.org/1389-01-27-05-29-12/5600-1.html

Reza şehabî çalakvanî bsendîkayî şirkit wahd drêje be mangirtnekey le wişkexorak dedat

hewallnêrî hrana- reza şehabî endamî lêjney berrêweberayetî sendîkay (şirkit wahd)î utubusranî taran û dewruberî be hoy awirnedanewe le perwendekey le rojî şemmey raburduwewe le mangirtindaye. ferîd pertuy endamî yekêtî nêwneteweyî piştîwanî û hawpiştî le krêkaranî êran dellêt, barî cesteyî reza şehabî paş şeş roj mangirtin le xwardnî wişk le barudoxêkî guncawda nîye û bo be pêwe rawestan, pêwîstî be yarmetî heye.

be pêy hewallî radyo ferense, reza şehabî endamî lêjney berrêweberayetî sendîkay (şirkit wahd)î utubusranî taran û dewruberî û herweha hendêk le yekêtîyekan û sendîkakanî cîhan piştîwanî le krêkaranî êran deken, wêrray derbrrînî nîgeranyan le barî tendrustî reza şehabî xwazyarî awirdanewey herçî zûtrin le perwendey ew û endamanî trî ew sendîkaye. herweha xwazyarî azadbûnî herçî zûtrî endamanî sendîka bûn.

herweha pêwîste eweş bllêyn, her êstake hewt kes le endamanî sendîkay (şirkit wahd)î utubusranî taran û dewruberî le zîndandan. îbrahîmî mededî, reza şehabî û murteza kimsarî le zîndanî evîn, ‘elî ekberî nezerî le zîndan qzil hesar, xullamrreza xullamhuseynî û mensur îsanlu le zîndanî recayî şarî kerec destbesern.

معوقات العمل الجماعى العام

سامح سعيد عبود

هل فكرة العمل المباشر، أو ما يسمى بالتحرر الذاتى، كممارسة طويلة الأمد للتغيير الاجتماعى، لا تعنى سوى أن نستقيل من العمل الجماعى العام، وخاصة أنه توجد الكثير من الأسباب التى تعيق العمل الجماعى العام، الذى هو أساس أى ممارسة اجتماعية ثورية كانت أم إصلاحية، ومن ثم فعلى كل من الثوريين أو الإصلاحيين، على السواء أن يكفوا جميعا عن العمل الجماعى العام طالما أن هناك معوقات جسيمة تقف فى طريقهم.

أننا نواجه دولة، تمارس القمع، سواء بقفازات حريرية أم بقبضات حديدية، و تتدخل فى كل عمل جماعى لتمنعه، أو لتسيطر عليه وتفسده، ومن ثم يصبح خوض معركة تقليص دور الدولة للحد الأدنى مهمة ضرورية وملحة للغاية، لكى يمكن أن نطلق العمل الجماعى من قيوده، إلا أنه حتى فى ظل هذا القمع المفرط، يمكن أن ننتزع مساحات من الحريات الفردية والحقوق لأنفسنا، وأن نساعد من يرغب فى أن يتحرر مثلنا، وذلك فى تقديرى خير من انتظار انتهاء القمع الدولتى ذات يوم، عندما تشاء الغالبية التمرد على وضع الخضوع، وتنجح فى رفع القمع من على كاهلها.
لما كانت أعمارنا قصيرة للغاية، و لا ينبغى أن نستنزفها فى انتظار يوم القيامة الثورية، فعلينا أن نحقق أوسع قدر ممكن من الحرية، حتى فى ظل هذا القمع مع مقاومته وفضحه فى نفس الوقت، فهل من الخيالى أن نتحرر من عبودية العمل المأجور كأفراد وجماعات صغيرة إذا أمكنا ذلك، دون انتظار أن تتحرر كل قوى العمل المأجور من عبوديتها الأجيرة، وخصوصا أن البشر تخلصوا من الأشكال السابقة من العبودية الكاملة والجبرية بالتدريج وبالعديد من الوسائل، وليس فى يوم عالمى للخلاص النهائى من العبودية.

أن الدولة وأجهزتها البيروقراطية العاتية، ليست مطلقة القدرة، و إلا كانت استطاعت القضاء على الأنشطة غير المشروعة، وأشكال الاقتصاد غير الرسمى الذى يشكل حجما ضخما فى الاقتصاد، ويحرمها بالتالى من موارد ضريبية ضخمة، فنساء المفقودين والمعتقلين والقتلى اليساريين إثناء حكم بينوشية فى شيلى استطاعوا أن يشكلوا شبكة عمل جماعى متصلة بشبكات أخرى فى الخارج لترويج منتجات منزلية مختلفة صنعوها بأيديهم ساعدتهم على توفير سبل الحياة التى حرمتهم منها السلطة القمعية.

الجمعيات التعاونية أى كان نشاطها كيانات موجودة منذ أكثر من مئة وخمسين عاما عبر العالم، وقد نشأت بمعزل عن الحكومات، حتى تدخلت الحكومات فى تنظيمها، وهى أحد الأشكال التنظيمية التى يطرحها الأناركيون التعاونيين لتجاوز الرأسمالية والدولة، والمطلوب ليس إعادة اختراعها من جديد، وإنما تحريرها فقط من سيطرة الدولة وتشوهات البقرطة والرسملة التى تلحق ببعض ممارستها، وهذا لا يحتاج ليوم قيامة ثورية، وما نحتاج إليه لتحريرها وتخليصها من تشوهاتها هو أمرين الأول انهاء سيطرة الدولة على الحركة التعاونية، وهذا يحتاج لمعركة سياسية، والثانى خلق تعاونيات تحررية خالية من الرسملة والبقرطة بعيدا عن تدخل الدولة، وترسانة قوانينها ومؤسساتها.

أن الغالبية الساحقة من البشر ليسوا مهيئين للتحرر من واقع عبوديتهم، ذلك لأنهم ليسوا مقموعين ومضللين فقط، ولكن لأنه تم تشكيلهم عقليا طوال تاريخهم الطويل، وبواسطة مؤسسات المجتمع والدولة ليقبلوا بوضع عبوديتهم باعتباره الوضع الطبيعى، و تم اقناعهم بأن الشأن العام هو مسئولية الساسة والحكام لا مسئوليتهم هم، و من ثم فإن قضية تحررهم من العبودية لا تعنيهم، كما إن الشئون العامة للمجتمع والعالم لا تعنيهم، إلا إذا مست مصالحهم الشخصية المباشرة، وهم ليسوا على استعداد لتحمل مسئوليات العمل الجماعى العام، وقد تعودوا على إلقاءها على عاتق الغير، والتهرب منها كلما أمكن، إلا إذا حققت لهم مصلحة شخصية مباشرة.

غالبية الناس الساحقة يقتصر دورهم على الفرجة على الاستعراضات التى تقدمها لهم النخب الحاكمة، وذلك بمتابعة ما تبثه لهم أجهزة الإعلام المختلفة، أو الساسة فى مهرجانات الانتخابات العامة، لكن دون تعمق فى الفهم للشئون العامة، الذى لا يمكن أن يتحقق لهم عبر وسائل الثقافة والتعليم والحملات الانتخابية التى تسيطر عليها النخب الحاكمة والمالكة، ومن ثم هم أسرى غوغائية الإعلانات، وضجيج الدعاية، والتعليم المؤدلج، ومن هنا تصبح خياراتهم فى الانتخابات ليست تعبيرا عن مصالحهم، وإنما تأثرا بروعة الدعاية والإعلان والإثارة.

لا تتجاوز اهتمامات الغالبية الساحقة من البشر ثقافة الاستهلاك والترفيه والتسلية والمتعة الغريزية، معظمهم مدمن على الفرجة على ما يلقي إليه من الاستعراضات السياسية و الرياضية والفنية، التى تلهيهم وتخدرهم، وتحرمهم من الفهم، وتصيبهم فى النهاية بالبلاهة والجهل، وحتى بعد انتشار الانترنت وبرغم كل ما فيه من إمكانية مذهلة و رخيصة للثقافة والفهم العميقين، وبرغم إمكانياته الرائعة فى تشكيل عقول متحررة من سيطرة النخب الحاكمة والمالكة، فإن الغالبية العظمى من مستخدمى الانترنت، لا يستخدمونه إلا لمتابعة مواقع الجنس والخرافات و الإثارة والألعاب والدردشة الفارغة والثرثرة التافهة، والخلاصة أن الغالبية الساحقة من البشر مدمنون لأشكال متنوعة من المخدرات، ومهووسون بالمتعة الغريزية والمصلحة الشخصية ولا شئ آخر، وبرغم كل ما حققته البشرية من تقدم علمى ومعرفى مذهل، فإنهم وعلى التضاد من ذلك يكرهون العلم، ويدمنون الخرافة ، و فى حين يتشككون فى العلماء فإنهم يسلمون عقولهم لكل من يبيع لهم الخرافة.

الثقافة السائدة تقوم على قيم التنافس الفردى والصراع على المنافع الأنانية ، و من ثم تم ترسيخ الحلول الفردية، وتم رفع قيمة تحقيق المصلحة الشخصية، وهى ثقافة مضادة لقيم التعاون والتكافل لتحقيق المصالح المشتركة، وهو ما يمكن أن يدفع الناس للعمل الجماعى التعاونى.

الثقافة السائدة هى التى تدفع عشرات الألوف من شباب العاطلين المصريين سنويا للمغامرة ببيع بعض ممتلكاتهم أو ممتلكات ذويهم الصغيرة ليدفعوها لعصابات الهجرة السرية لأوروبا حيث يتعرض هؤلاء الشباب إما إلى الموت فى عرض البحر أو الترحيل من على الشواطىء الأوروبية، ولكنهم لا يفكرون فى تنظيم أنفسهم فى جمعيات تعاونية إنتاجية يستثمرون فيها نقودهم القليلة ومهاراتهم المختلفة، ويضمنون عمل حر فى بلادهم بدلا من تلك المغامرة غير المأمونة.وتلك الثقافة السائدة هى التى تدفع الكثير من الناس للهجرة أو للعمل فى أكثر من عمل فى نفس الوقت فى مواجهة ارتفاع الأسعار، ولكنهم لا يفكرون فى تنظيم أنفسهم فى جمعيات تعاونية استهلاكية، توفر عليهم ما يدفعوه للتجار، وتمنحهم الفرصة لتقليص عدد ساعات عملهم ليستمتعوا بالحياة.

الحقيقة أن الحرية والمساواة والعدل والتقدم لم تكن يوما محور اهتمام غالبية الناس الساحقة، وإنما هو محور اهتمام قلة طليعية، ناضلت عبر التاريخ دافعة الإنسانية معها لتحقيق كل ما تم تحقيقه من حريات وحقوق للإنسان وتقدم للبشرية، و ما يرفضه الأناركيون هو أن تشكل تلك الأقلية الطليعية من نفسها وصية على الغالبية، مدعية تمثيلها، ومحاولة للوصول للسلطة لتحقيق برنامجها، لأنها فى النهاية سوف تعيد إنتاج القهر والاستغلال، طالما ظلت الغالبية على حالتها سالفة الذكر، وانطلاقا من ذلك فإن الدور المطروح على هذه الطليعة أن تقدم نماذج عملية للتحرر تنطلق من تلبية مصالح أفراد الغالبية المباشرة، وفى حالتنا تلك التعاونيات الاستهلاكية لمواجهه ارتفاع الأسعار، والتعاونيات الانتاجية لتوفير فرص للعمل.

الوقیع الکاتب : الفسائل

بریتانیا: خۆپیشاندان و ناڕه‌زایی خوێندکاران و فێریاران هه‌ر به‌رده‌وامه‌

دوێنێ 09ی دێسەمبەری2010 ، که‌ پله‌ی گه‌رما له‌ سفر و دواتر گەیشتە ژێر سفر، ده‌یان هه‌زار خوێنکار و و مامۆستا و وانه‌بێژه‌کانی زانکۆکان له‌تەك ژماره‌یه‌کی زۆر له‌ خه‌ڵکانی پشتیوانیگەر، ڕژانه‌ سه‌ر شەقامەکانی له‌نده‌ن و گۆڕه‌پانی په‌ڕله‌مان و ترافگه‌رسکوێر و ده‌وروبه‌ری ئەو تەلارانەی که‌ سه‌رۆكشالیار و شالیاره‌کانیان تێدا نیشته‌جێن و شوێنه‌ هەستیاره‌کانی تر، تاکو فشارێکی زۆر بخه‌نه‌ سه‌ر ئه‌ندامانی په‌ڕله‌مان، که‌ هاوکات دوێنێ لە پارلەماندا ده‌نگیان له‌سه‌ر پرسی خوێندکارانی زانکۆ و بڕینی یارمه‌تی بۆ گه‌نجان و لاوان، ده‌دا.

لە ڕاستیدا ژماره‌ی ناڕه‌زایی ده‌ربڕان تا ئێستاکە به‌ته‌واوی نه‌زانراوه‌، به‌ڵام پۆلیس و میدیا به‌ 30 هه‌زار که‌سیان خه‌مڵاند، که‌ دیاره‌ ژماره‌که‌ زۆر له‌وه‌ زیاتر بووه‌. له‌م خۆپیشاندانه‌دا توندوتیژیه‌کی بێوێنه‌ له‌لایه‌ن هێزەکانی پۆلیسه‌وە به‌ به‌کارهێنانی هێلیکۆپته‌ر و پۆلیسی ئه‌سپسوار و کوتەك بەدەست و ‌هه‌رچی تر له‌ده‌ستیان هات، نیشاندرا. پۆلیس چه‌ند هه‌زار کەسێکی ترنجاندبووه‌ شوێنیێکی بچکۆله‌وه‌ و ڕێگەیان پێنه‌ده‌درا تا ده‌رچن تەنانەت بچن بۆ سه‌رئاویش. له‌م ڕۆژه‌دا ژماره‌یه‌کی زۆر له‌ فێریاران و خوێندکاران ده‌ست گیرکران، زیاتر لە 38 که‌س له‌ نێوانیاندا چه‌ند پۆلیسێکیش بریندار بوون. یه‌کێك له‌ خوێندکارەکان زۆر به‌ قوڵی له‌لایه‌ن پۆلیسه‌وه‌ بریندار کرا و مێشکی لێدانی خواردووە و زیاتر له‌ 3 کاتژێر له‌ ژێر نەشتەریدا بووه‌. ئه‌مڕۆ خوێندکاران کاتژێر 3.30ی پاشنیوەڕۆ له‌به‌رده‌م خه‌سته‌خانه‌ی (چارینکرۆس)دا که‌ خوێنکار بریندارەکه‌ی لێ بەستەری کراوە و هێشتاکە بێهۆشه‌، کۆبوونەوە و ناڕه‌زاییه‌کی گه‌وره‌یان له‌ دژی پۆلیس به‌رپا کرد.

سه‌ره‌نجامی ده‌نگدانەش بەو جۆرە بوو، که‌ میری ده‌یخواست و پەروەندەکەیان به‌ 21 زیاده‌ ده‌نگ برده‌وه‌، ئه‌مه‌ش ئەوە دەگەیێنێت، کە ئیتر ده‌بێته‌ یاسا. وه‌کو خوێندکاران خۆیان ده‌ه‌یڵێن، پەروەندەکه‌یان له‌ده‌نگدا دۆڕان، به‌ڵام جه‌نگه‌که‌یان نه‌دۆڕاندووه‌ و په‌یمانیان تازه‌ کرده‌وه‌، که‌ خۆپیشاندان و ناڕه‌زایی هه‌ر به‌رده‌وام ده‌بێت، تاکو ده‌وڵه‌ت پاشه‌کشه‌ له‌و یاسایه‌ ده‌کات.

له‌لایه‌کی تریشه‌وه‌ ده‌بێت ئه‌وه‌ به‌یاد بهێنینه‌وه‌، که‌ تا ئێستاش زیاتر له‌ 32 زانکۆ له‌لایەن خوێندکارانه‌وه‌ هه‌ر ده‌ستیان به‌سه‌رداگیراوه‌ و له‌ هه‌نێکیاندا خۆیان کاروباره‌کان به‌ڕێوه‌ده‌به‌ن.

[youtube=http://www.youtube.com/watch?v=qtRvZ6wTkfk]

Brîtanya: xopîşandan û narrezayî xwêndkaran û fêryaran her berdewame

dwênê 09î dêsemberî2010 , ke pley germa le sfir û dwatir geyişte jêr sfir, deyan hezar xwênkar û wi mamosta û wanebêjekanî zankokan letek jmareyekî zor le xellkanî piştîwanîger, rjane ser şeqamekanî lenden û gorrepanî perrleman û trafgeriskwêr û dewruberî ew telaraney ke serokşalyar û şalyarekanyan têda nîştecên û şwêne hestyarekanî tir, taku fşarêkî zor bxene ser endamanî perrleman, ke hawkat dwênê le parlemanda dengyan leser pirsî xwêndkaranî zanko û brrînî yarmetî bo gencan û lawan, deda.

le rastîda jmarey narrezayî derbrran ta êstake betewawî nezanrawe, bellam polîs û mîdya be 30 hezar kesyan xemlland, ke dyare jmareke zor lewe zyatir buwe. lem xopîşandaneda tundutîjyekî bêwêne lelayen hêzekanî polîsewe be bekarhênanî hêlîkopter û polîsî espiswar û kutek bedest û herçî tir ledestyan hat, nîşandra. polîs çend hezar kesêkî trincandbuwe şwênyêkî biçkolewe û rêgeyan pênededra ta derçin tenanet bçin bo serawîş. lem rojeda jmareyekî zor le fêryaran û xwêndkaran dest gîrkran, zyatir le 38 kes le nêwanyanda çend polîsêkîş brîndar bûn. yekêk le xwêndkarekan zor be qullî lelayen polîsewe brîndar kra û mêşkî lêdanî xwarduwe û zyatir le 3 katjêr le jêr neşterîda buwe. emrro xwêndkaran katjêr 3.30î paşnîwerro leberdem xestexaney (çarînkros)da ke xwênkar brîndarekey lê besterî krawe û hêştake bêhoşe, kobûnewe û narrezayyekî gewreyan le djî polîs berpa kird.

serencamî dengdaneş bew core bû, ke mîrî deyixwast û perwendekeyan be 21 zyade deng birdewe, emeş ewe degeyênêt, ke îtir debête yasa. weku xwêndkaran xoyan deeyllên, perwendekeyan ledengda dorran, bellam cengekeyan nedorranduwe û peymanyan taze kirdewe, ke xopîşandan û narrezayî her berdewam debêt, taku dewllet paşekşe lew yasaye dekat.

lelayekî trîşewe debêt ewe beyad bhênînewe, ke ta êstaş zyatir le 32 zanko lelayen xwêndkaranewe her destyan beserdagîrawe û le henêkyanda xoyan karubarekan berrêwedeben.

هاوڕێیان، خوێنه‌رانی هێژا، سه‌کۆی ئه‌نارکیستانی کوردستان, وەك سەکۆی سۆشیالیستە ئازادیخوازەکان، پێویستی بە هاریکاری ،ڕەخنە، پشنیار، ڕێنوێنی، وتار و هەواڵ و ڕاپۆرتی خەباتی ڕۆژانەی جەماوەری ئێوەیە هەیە لە هەر کوێیەکی جیهاندا دەژین.

hevallan, xwêneranî hêja, sekoy enarkîstanî kurdistan, wek sekoy soşyalîste azadîxwazekan, pêwîstî be harîkarî , rexne, pişnyar, rênwênî, wtar û hewall û raportî xebatî rojaney cemawerî êweye heye le her kwêyekî cîhanda dejîn.

[email protected]

الأناركية والدارونية

رغم كل ما كتب عن الأناركية، فإن الكثيرين مازالوا يصفونها بالخيالية، رغم أنها تعتمد فى ممارستها لتغيير العالم على ما يسمى بالفعل المباشر، وهو بناء علاقات لا سلطوية وتعاونية فى قلب المجتمع القديم، وعلى هامشه،أو الحفاظ عليها والإكثار منها إذا كانت موجودة، آملين أن يصبح لذلك النوع من العلاقات السيادة الاجتماعية يوما ما، بعيدا عن أى شكل من أشكال الهندسة الاجتماعية، أو انتظار ليوم القيامة الثورية، وهم فى هذا يجسدون أفكارهم، الآن فى عالم الواقع، وليس فى عالم الخيال والشعارات والمهاترات النظرية،بالانخراط فيما هو عملى وفعال وممكن بدلا من الانغماس فى الاستعراض السياسى الذى يساعد على تثبيت الواقع لا تغييره، وإعادة إنتاج العلاقات القائمة لا تغييرها.

الأناركيون يتمسكون بالنظرة المادية للعالم التى هى نفسها نظرة العلم الطبيعى للعالم، فكما فى الطبيعة الحية، تحدث تغيرات مختلفة فى الجينات الوراثية، تؤدى لتغير فى صفات الكائنات الحية، مما يؤدى لتنوعها بمرور الوقت، وفى النهاية تبقى الكائنات الصالحة للبقاء، وتنقرض الكائنات غير الصالحة للبقاء. مما يؤدى لتطور الكائنات الحية، وهى العملية المسماة بالانتخاب الطبيعى، التى يقلدها الإنسان فيما يسمى بالانتخاب الصناعى، والتى تؤدى لوجود سلالات نباتية وحيوانية جديدة، لها صفات مرغوب فيها استهدفها البشر مسبقا، و لم تكن موجودة من قبل. Continue reading الأناركية والدارونية

ئێران: کۆبوونەوەی ناڕەزایەتی ژمارەیەك لە کرێکارانی کارخانەی (مخابرات راە دور) لە شیراز

ئێران: کۆبوونەوەی ناڕەزایەتی ژمارەیەك لە کرێکارانی کارخانەی (مخابرات راە دور) لە شیراز

ژمارەیەك لە کرێکارانی کارخانەی (مخابرات راە دور)ی ئێران لە شیراز وەك ناڕەزایەتی بە نەدراوی موچەی ١٧ مانگی رابوردوویان لە شوێنی ئەم یەکە بەرهەنهێنەرییە کۆبوونەوە.

بەپێی هەواڵنێری ایلنا هاشم شمشیری، جێگیری سەرۆکی شواری کار لە کارخانەی (مخابرات راە دور)ی ئێران نووسی کە بڕیارەکانی دەوڵەت بۆ بەڕێخستنی دووبارەی ئەم یەکەیە و دەرچوونی لە قەیرانی دارایی هێشتاکە جێبەجێ نەکراون.

کرێکارانی ئەم کارخانەیە خوازیاری جێبەجێکردنی تەواوی بڕیارەکانی لێژنەی دەوڵەت، چارەسەری گرفتەکانی خانەنشینی، وەرگرتنی موچەی دواخراو و دانی مافی بیمەیان بوون.

 

êran: kobûnewey narrezayetî jmareyek le krêkaranî karxaney (mxabrat rae dur) le şîraz

jmareyek le krêkaranî karxaney (mxabrat rae dur)î êran le şîraz wek narrezayetî be nedrawî muçey 17 mangî raburdûyan le şwênî em yeke berhenhênerîye kobûnewe.

bepêy hewallnêrî ayilna haşm şimşîrî, cêgîrî serokî şwarî kar le karxaney (mxabrat rae dur)î êran nûsî ke birryarekanî dewllet bo berrêxistnî dûbarey em yekeye û derçûnî le qeyranî darayî hêştake cêbecê nekrawn.

krêkaranî em karxaneye xwazyarî cêbecêkirdnî tewawî birryarekanî lêjney dewllet, çareserî griftekanî xanenşînî, wergirtnî muçey dwaxraw û danî mafî bîmeyan bûn.